نمونه اصطلاحات مشتق از واژه «way» به همراه ترجمه آن (2)
Go the way of all flesh. |
به دیار باقی شتافتن. |
Oh OK, then. Have it your own way. |
باشه باشه! هرکاری میخواهی بکن! |
First love affairs have a way of not working out. |
معمولا روابط پنهانی در دفعات اول به جایی نمیرسند. |
He has a way with small children. |
با بچه ها خوب کنار میاد. |
Hairstyle like that are on the way out. |
این مدل مو دیگه از مد افتاده. |